حلقه شهید عبادی

بسیج دانش آموزی استهبان

حلقه شهید عبادی

بسیج دانش آموزی استهبان

۳ مطلب در آبان ۱۳۹۳ ثبت شده است

ولاکن منکم امته یرعون الی الخیر و یامرون بالمعروف و ینهون عن المنکر و اولئک هم المفلحون


باید از میان شما جمعی دعوت به نیکی و امر به معروف و نهی از منکر کنید و آنها همان رستگارانند.

(یا در آنجا که حضرت لقمان می خواهد فرزندش را نصیحت کند؟)

نصیحت لقمان به فرزندش

یا بنی اقم الصلاه و امر به معروف و نهی عن المنکر و صبرا علی ما اصابک ان ذلک من عزم الامور

امام علی میفرمایند : تمامی اعمال و کار ها حتی جهاد در راه خدا در مقابل امر به معروف و نهی از منکر مانند یک قطره در مقابل دریاست.

کلا امر بعه جایگاه ویژه ای دارد اگرترک شود عذاب نازل می شود (داستان امر به معروف نکردن قوم شعیب پیامبر)
 
اما م باقر در مورذد امر به معروف و نهی از منکر می فرمایند : با این کار سایر دستور ها زنده میشود کسب ها حلال میشود مظالم به صاحبان برمیگردد زمین آباد میشود از دشمنان انتقام گرفته میشد کار ها روبراه میشود.
یکی از موارد مهم این است که انسا ن ابتداعامل باشد  سپس عامر به
معروف
شرایط امر به معروف
1- بداند که چیزی که می خواهد امر ونهی کند از محرمات یا واجبات با شد
2- بداند شخصی که دارد گناه میکند تصمیم دارد ادامه دهد
3- اگر احتمال بدهد که فلان روش مناسب تر است باید آن را انجام دهد
4- بداند که در امر به معروف مفسده ای نیست.
(اگر انجام یک معروف یا ترک یک منکر از اموری که باشد که خداوند به آنها اهمیت زیادی داده باید خطرات را به جان خرید مثل امام حسین و شهید علی خلیلی)
مراحل امر به معروف
1- باشخص گناه کار طوری رفتار شود که بفهمد این رفتار به خاطر گناه است. (روی گرداندن-اخم کردن)
2- به موعظه بپردازیم (زبان)
3-(عمل) او را از انجام حرام باز دارد (با اجازه حاکم اسلامی )
سخنان امام خمینی در شرایط امر به معروف
1- در انجام آن مرتکب گناه دیگر نشویم (دروغ توهین تحقیر )
2-مانند طبیبی مهربان رفتار کنیم
3- بر مصلحت مخاطب رفتار کند
4- از خود خواهی و خود ستایی بپرهیزیم
5- قصدش تنها برای رضای خدا باشد
6- خود را منزه از گناه و برتر از گناه نبیند
7-اگر بداند که امر به معروف با تکرار موثر باید تکرار کند
 
 




















۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۲ آبان ۹۳ ، ۱۷:۴۲
افسران جنگ نرم


سایه های خاکستری

در پی ظهور ادیان مختلف و در نهایت دین مبین اسلام و گسترش روز افزون آن در سطح عالم دشمنان همیشه در پی راهکاری برای از بین بردن این ادیان ابراهیمی مقدس بوده اند و در این راه از کوچکترین تلاشی دیغ نکردند . این خصمان کینه ای همواره با ترفندها و فنون مختلف و با گمراه کردن ده ای انسان حقیر و فرومایه سعی در جلو بردن اهداف خود داشته اند و در این مسیر چه جنایتها و اعمال ننگین که مرتکب نشده اند . در بین تمامی این ادیان دین اسلام بسیار بیشتر از طرف دشمنان مورد حمله قرار گرفته و مسلمانان بیش از همه مورد آزار و اذیت بوده اند . در اینجا برای مقابله با این دشمنی ها برای ما یک مطلب همه مهمتر و حساس تر است و آن بحث دشمن شناسی است.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۸ آبان ۹۳ ، ۱۷:۳۰
افسران جنگ نرم

 چون معاویه در سال 60 هجری قمری مرد. یزید به والی مدینه دستور داد تا از امام حسین بیعت بگیرد. وقتی ولید بن عقبه، والی مدینه از امام خواست با یزید بیعت کند، امام یک شب مهلت خواست در شب بعد امام همراه اهل بیت خود به سوی مکه روانه گردید. گفتنی است امام مسیر اصلی مکه را در پیش گرفت و چون گفتند که از بیراهه برویم نپذیرفت.

سوم شعبان سال60ه‍ ق، امام به مکه رسیدند. و چون خبر مرگ معاویه به اهل کوفه رسید و دانستند که امام از بیعت با یزید امتناع فرموده، همه در خانه سلیمان بن صرد خزاعی جمع شده و به امام نامه نوشتند که به کوفه بیاید و رهبری آنان را به دست گیرد و پی در پی بسوی امام پیک روانه کردند. از جمله قیس بن مسهّر، عبدالرحمان ارحبی، عمارة بن عبدالسلولی، هانی بن هانی،‌سعید بن عبدالله حنفی.

چون نامه ها و پیک های کوفیان زیاده از حد گردید. امام مسلم بن عقیل، پسر عموی خود را بعنوان نماینده به کوفه فرستاد.[1]هنگامی که مسلم به کوفه رسید و اجتماع مردم را دید و همگی به او دست بیعت دادند. او به امام پیغام داد که بسوی کوفه حرکت کند. این جریان به گوش یزید می رسد لذا بخاطر عملکرد ضعیف نعمان بن بشیر، او را از حکومت کوفه عزل و عبید الله بن زیاد را به جای او می گمارد.

با آمدن عبیدالله اوضاع دگرگون می شود او تمام یاران مسلم را با تهدید و تطمیع از اطراف او پراکنده می سازدو بالاخره او را که تنها مانده و در خانه پیرزنی مخفی گشته بود دستگیر کرده از بام قصر خود به پایین انداخته و به شهادتش می رساند.[2]

امام حسین(ع) هشتم ذی الحجه از مکه خارج می شود تا مبادا توسط عمال یزید در آنجا مورد حمله قرار بگیرد و در خانه خدا خونی ریخته شود. موقع حرکت افرادی از جمله محمد حنفیه و ابن عباس می خواهند مانع حرکت امام به سوی کوفه شوند اما امام به هر کدام پاسخی در خور می دهد.

چون امام به منطقة حاجر می رسد قیس بن مسهّر را برای بررسی اوضاع به کوفه گسیل می کنند. اما وقتی سپاه کوچک اما با عظمت امام به منطقه ثعلبیه می رسد. عده ای خبر شهادت مسلم بن عقیل را به ایشان می دهند.[3]

در منطقه شراف بود که امام با سپاه حرّ بن یزید روبرو می شوند. امام دستور می دهد که افراد او و اسبهایشان را سیراب کنند. و هر دو سپاه در نماز ظهر به حضرت اقتدا می کنند. امام به حر می گوید اگر اهل کوفه بر عهدی که بستند، نیستند ما بر می گردیم، اما حرّ می گوید من دستور دارم تا همراه سپاه تو باشم و نگذارم نزدیک کوفه شوی و یا جای دیگر بروی تا دستور دیگری برسد.[4]

امام ـ علیه السلام ـ برای اینکه بهانه ای دست آنان باقی نماند و حجت را بر آنها تمام کند می گوید شما کوفیان نامه نوشتید و از من دعوت کردید بیایم اکنون اگر می خواهید بر می گردم.[5]

عمر بن سعد قضیه را به اطلاع عبیدالله بن زیاد می رساند اما عبیدالله می گوید، به آنان بگو باید همگی با یزید بیعت کنند و او را امیرالمؤمنین بدانند. اما امام حسین بیعت با یزید را که بمعنای تأیید اعمال وقیحانة او و از بین رفتن دین بود، نمی پذیرد.

روز هفتم محرم بود که عبیدالله دستور می دهد که سپاه مانع استفادة امام و یاران او از رود فرات شوند لذا عمر بن سعد دسته ای را بر رود نگهبان می گذارد تا قطره آبی به خیمه های آل رسول خدا نرسد.

عصر روز نهم محرم عمر بن سعد خطاب به سپاه خود می گوید: «ای لشکر خدا بر اسبهای خود سوار شوید و به بهشت قدم بگذارید» و به دنبال آن طبلهای جنگ نواخته می شود.امام حسین ـ علیه السلام ـ برادرش عباس را می فرستد و می فرماید که جنگ را برای فردا نگه دارید تا ما امشب را به نیایش با پروردگار بپردازیم. در این حین شمر بن ذی الجوشن می آید و خطاب به حضرت ابوالفضل و برادران او می گوید: اگر بخواهید شما را امان می دهم تا زنده بمانید.

اما آن حضرت جواب می دهد خداوند تو و امان تو را لعنت کند. آیا ما در امان خواهیم بود در حالیکه پسر رسولخدا در امان نیست.[6]

در همان شب امام حسین یاران خود را جمع کرده و خطاب به آنان می فرماید که این لشکر جرّار مرا می خواهند شما می توانید از تاریکی شب استفاده کنید و جان به سلامت ببرید. اما یاران با وفایش می گویند ما جان و مال و اهل خود را فدای تو می کنیم.[7]

جمعه، روز دهم محرم شد امام طبق وظیفه الهی خویش سعی کردند تا شاید با خطابه ای عده ای را از خواب غفلت شیطانی بیدار کرده و سعادتمند نمایند لذا خطاب به سپاه کوفه فرمود: ای مردم در هوا و هوس شتاب نکنید، شما مرا می شناسید که فرزند دختر رسولخدا و علی بن ابیطالب هستم. به چه جرمی ریختن خون مرا روا می دانید. ای عمر بن سعد تو مرا می کشی تا به حکومت ری برسی اما هیچوقت به آرزویت نخواهی رسید.[8]

حرّ بن یزید ریاحی به خود آمد و نادم و پشیمان به جمع یاران امام پیوست و خود را از عذاب ابدی خداوند نجات داد.

طولی نکشید که فرمان جنگ توسط عمر بن سعد صادر شد و بین دو سپاه جنگ در گرفت، سپس جنگ تن به تن شروع گشت. چون ظهر شد، امام از دشمن خواست که جنگ را متوقف کنند تا به نماز باستند اما دشمن نامرد، در بین نماز بسوی آنان تیر اندازی کردند و دو نفر را که به حفاظت امام ایستاده بودند به شهادت رساندند. ابتدا اصحاب به مصاف دشمن رفته و همه شهید شدند. سپس اولین نفر از بنی هاشم و فرزندان امام حسین که به میدان جنگ رفت حضرت علی اکبر بوده است. دیگر شهدای بنی هاشم عبارتند از: دو پسر حضرت زینب، سه برادر حضرت ابوالفضل، سه پسر امام حسن ـ علیه السلام ـ و علی اصغر و در نهایت برادر امام حسین(ع)، حضرت ابوالفضل که پرچمدار لشکر بود و برای آوردن آب به خیمه ها به سوی رود فرات حمله برده بود. مجموع شهدای بنی هاشم 17 نفر بوده است.

وقتی تمامی اصحاب و بنی هاشم به شهادت رسیدند امام ـ علیه السلام ـ خود به تنهایی به قلب لشکر دشمن هجوم بردند عمر بن سعد چون دید با جنگ تن به تن نمی توانند آسیبی به فرزند علی برسانند، دستور می دهد دسته جمعی حمله کنند و در نهایت آن حضرت را به شهادت می رسانند و شمر خبیث برای اینکه جایزه ای بزرگ نصیبش شود سر مبارکش را از تن جدا می کند.

با شهادت امام، عمر سعد ملعون دستور حمله به خیمه ها و آتش زدن آنها را می دهد و هر چه در خیمه ها بود حتی زیور آلات کودکان و زنان را با تمام شقاوت می ربایند. بدین ترتیب فجیع ترین روز تاریخ بشری به پایان می رسد و اهل بیت رسولخدا بدون هیچ سایبان و پوششی بر روی شتران بدون زین و جهاز تا کوفه و از آنجا تا دمشق به اسارت برده می شوند.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۸ آبان ۹۳ ، ۱۷:۰۵
افسران جنگ نرم