حلقه شهید عبادی

بسیج دانش آموزی استهبان

حلقه شهید عبادی

بسیج دانش آموزی استهبان

ولاکن منکم امته یرعون الی الخیر و یامرون بالمعروف و ینهون عن المنکر و اولئک هم المفلحون


باید از میان شما جمعی دعوت به نیکی و امر به معروف و نهی از منکر کنید و آنها همان رستگارانند.

(یا در آنجا که حضرت لقمان می خواهد فرزندش را نصیحت کند؟)

نصیحت لقمان به فرزندش

یا بنی اقم الصلاه و امر به معروف و نهی عن المنکر و صبرا علی ما اصابک ان ذلک من عزم الامور

امام علی میفرمایند : تمامی اعمال و کار ها حتی جهاد در راه خدا در مقابل امر به معروف و نهی از منکر مانند یک قطره در مقابل دریاست.

کلا امر بعه جایگاه ویژه ای دارد اگرترک شود عذاب نازل می شود (داستان امر به معروف نکردن قوم شعیب پیامبر)
 
اما م باقر در مورذد امر به معروف و نهی از منکر می فرمایند : با این کار سایر دستور ها زنده میشود کسب ها حلال میشود مظالم به صاحبان برمیگردد زمین آباد میشود از دشمنان انتقام گرفته میشد کار ها روبراه میشود.
یکی از موارد مهم این است که انسا ن ابتداعامل باشد  سپس عامر به
معروف
شرایط امر به معروف
1- بداند که چیزی که می خواهد امر ونهی کند از محرمات یا واجبات با شد
2- بداند شخصی که دارد گناه میکند تصمیم دارد ادامه دهد
3- اگر احتمال بدهد که فلان روش مناسب تر است باید آن را انجام دهد
4- بداند که در امر به معروف مفسده ای نیست.
(اگر انجام یک معروف یا ترک یک منکر از اموری که باشد که خداوند به آنها اهمیت زیادی داده باید خطرات را به جان خرید مثل امام حسین و شهید علی خلیلی)
مراحل امر به معروف
1- باشخص گناه کار طوری رفتار شود که بفهمد این رفتار به خاطر گناه است. (روی گرداندن-اخم کردن)
2- به موعظه بپردازیم (زبان)
3-(عمل) او را از انجام حرام باز دارد (با اجازه حاکم اسلامی )
سخنان امام خمینی در شرایط امر به معروف
1- در انجام آن مرتکب گناه دیگر نشویم (دروغ توهین تحقیر )
2-مانند طبیبی مهربان رفتار کنیم
3- بر مصلحت مخاطب رفتار کند
4- از خود خواهی و خود ستایی بپرهیزیم
5- قصدش تنها برای رضای خدا باشد
6- خود را منزه از گناه و برتر از گناه نبیند
7-اگر بداند که امر به معروف با تکرار موثر باید تکرار کند
 
 




















۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۲ آبان ۹۳ ، ۱۷:۴۲
افسران جنگ نرم


سایه های خاکستری

در پی ظهور ادیان مختلف و در نهایت دین مبین اسلام و گسترش روز افزون آن در سطح عالم دشمنان همیشه در پی راهکاری برای از بین بردن این ادیان ابراهیمی مقدس بوده اند و در این راه از کوچکترین تلاشی دیغ نکردند . این خصمان کینه ای همواره با ترفندها و فنون مختلف و با گمراه کردن ده ای انسان حقیر و فرومایه سعی در جلو بردن اهداف خود داشته اند و در این مسیر چه جنایتها و اعمال ننگین که مرتکب نشده اند . در بین تمامی این ادیان دین اسلام بسیار بیشتر از طرف دشمنان مورد حمله قرار گرفته و مسلمانان بیش از همه مورد آزار و اذیت بوده اند . در اینجا برای مقابله با این دشمنی ها برای ما یک مطلب همه مهمتر و حساس تر است و آن بحث دشمن شناسی است.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۸ آبان ۹۳ ، ۱۷:۳۰
افسران جنگ نرم

 چون معاویه در سال 60 هجری قمری مرد. یزید به والی مدینه دستور داد تا از امام حسین بیعت بگیرد. وقتی ولید بن عقبه، والی مدینه از امام خواست با یزید بیعت کند، امام یک شب مهلت خواست در شب بعد امام همراه اهل بیت خود به سوی مکه روانه گردید. گفتنی است امام مسیر اصلی مکه را در پیش گرفت و چون گفتند که از بیراهه برویم نپذیرفت.

سوم شعبان سال60ه‍ ق، امام به مکه رسیدند. و چون خبر مرگ معاویه به اهل کوفه رسید و دانستند که امام از بیعت با یزید امتناع فرموده، همه در خانه سلیمان بن صرد خزاعی جمع شده و به امام نامه نوشتند که به کوفه بیاید و رهبری آنان را به دست گیرد و پی در پی بسوی امام پیک روانه کردند. از جمله قیس بن مسهّر، عبدالرحمان ارحبی، عمارة بن عبدالسلولی، هانی بن هانی،‌سعید بن عبدالله حنفی.

چون نامه ها و پیک های کوفیان زیاده از حد گردید. امام مسلم بن عقیل، پسر عموی خود را بعنوان نماینده به کوفه فرستاد.[1]هنگامی که مسلم به کوفه رسید و اجتماع مردم را دید و همگی به او دست بیعت دادند. او به امام پیغام داد که بسوی کوفه حرکت کند. این جریان به گوش یزید می رسد لذا بخاطر عملکرد ضعیف نعمان بن بشیر، او را از حکومت کوفه عزل و عبید الله بن زیاد را به جای او می گمارد.

با آمدن عبیدالله اوضاع دگرگون می شود او تمام یاران مسلم را با تهدید و تطمیع از اطراف او پراکنده می سازدو بالاخره او را که تنها مانده و در خانه پیرزنی مخفی گشته بود دستگیر کرده از بام قصر خود به پایین انداخته و به شهادتش می رساند.[2]

امام حسین(ع) هشتم ذی الحجه از مکه خارج می شود تا مبادا توسط عمال یزید در آنجا مورد حمله قرار بگیرد و در خانه خدا خونی ریخته شود. موقع حرکت افرادی از جمله محمد حنفیه و ابن عباس می خواهند مانع حرکت امام به سوی کوفه شوند اما امام به هر کدام پاسخی در خور می دهد.

چون امام به منطقة حاجر می رسد قیس بن مسهّر را برای بررسی اوضاع به کوفه گسیل می کنند. اما وقتی سپاه کوچک اما با عظمت امام به منطقه ثعلبیه می رسد. عده ای خبر شهادت مسلم بن عقیل را به ایشان می دهند.[3]

در منطقه شراف بود که امام با سپاه حرّ بن یزید روبرو می شوند. امام دستور می دهد که افراد او و اسبهایشان را سیراب کنند. و هر دو سپاه در نماز ظهر به حضرت اقتدا می کنند. امام به حر می گوید اگر اهل کوفه بر عهدی که بستند، نیستند ما بر می گردیم، اما حرّ می گوید من دستور دارم تا همراه سپاه تو باشم و نگذارم نزدیک کوفه شوی و یا جای دیگر بروی تا دستور دیگری برسد.[4]

امام ـ علیه السلام ـ برای اینکه بهانه ای دست آنان باقی نماند و حجت را بر آنها تمام کند می گوید شما کوفیان نامه نوشتید و از من دعوت کردید بیایم اکنون اگر می خواهید بر می گردم.[5]

عمر بن سعد قضیه را به اطلاع عبیدالله بن زیاد می رساند اما عبیدالله می گوید، به آنان بگو باید همگی با یزید بیعت کنند و او را امیرالمؤمنین بدانند. اما امام حسین بیعت با یزید را که بمعنای تأیید اعمال وقیحانة او و از بین رفتن دین بود، نمی پذیرد.

روز هفتم محرم بود که عبیدالله دستور می دهد که سپاه مانع استفادة امام و یاران او از رود فرات شوند لذا عمر بن سعد دسته ای را بر رود نگهبان می گذارد تا قطره آبی به خیمه های آل رسول خدا نرسد.

عصر روز نهم محرم عمر بن سعد خطاب به سپاه خود می گوید: «ای لشکر خدا بر اسبهای خود سوار شوید و به بهشت قدم بگذارید» و به دنبال آن طبلهای جنگ نواخته می شود.امام حسین ـ علیه السلام ـ برادرش عباس را می فرستد و می فرماید که جنگ را برای فردا نگه دارید تا ما امشب را به نیایش با پروردگار بپردازیم. در این حین شمر بن ذی الجوشن می آید و خطاب به حضرت ابوالفضل و برادران او می گوید: اگر بخواهید شما را امان می دهم تا زنده بمانید.

اما آن حضرت جواب می دهد خداوند تو و امان تو را لعنت کند. آیا ما در امان خواهیم بود در حالیکه پسر رسولخدا در امان نیست.[6]

در همان شب امام حسین یاران خود را جمع کرده و خطاب به آنان می فرماید که این لشکر جرّار مرا می خواهند شما می توانید از تاریکی شب استفاده کنید و جان به سلامت ببرید. اما یاران با وفایش می گویند ما جان و مال و اهل خود را فدای تو می کنیم.[7]

جمعه، روز دهم محرم شد امام طبق وظیفه الهی خویش سعی کردند تا شاید با خطابه ای عده ای را از خواب غفلت شیطانی بیدار کرده و سعادتمند نمایند لذا خطاب به سپاه کوفه فرمود: ای مردم در هوا و هوس شتاب نکنید، شما مرا می شناسید که فرزند دختر رسولخدا و علی بن ابیطالب هستم. به چه جرمی ریختن خون مرا روا می دانید. ای عمر بن سعد تو مرا می کشی تا به حکومت ری برسی اما هیچوقت به آرزویت نخواهی رسید.[8]

حرّ بن یزید ریاحی به خود آمد و نادم و پشیمان به جمع یاران امام پیوست و خود را از عذاب ابدی خداوند نجات داد.

طولی نکشید که فرمان جنگ توسط عمر بن سعد صادر شد و بین دو سپاه جنگ در گرفت، سپس جنگ تن به تن شروع گشت. چون ظهر شد، امام از دشمن خواست که جنگ را متوقف کنند تا به نماز باستند اما دشمن نامرد، در بین نماز بسوی آنان تیر اندازی کردند و دو نفر را که به حفاظت امام ایستاده بودند به شهادت رساندند. ابتدا اصحاب به مصاف دشمن رفته و همه شهید شدند. سپس اولین نفر از بنی هاشم و فرزندان امام حسین که به میدان جنگ رفت حضرت علی اکبر بوده است. دیگر شهدای بنی هاشم عبارتند از: دو پسر حضرت زینب، سه برادر حضرت ابوالفضل، سه پسر امام حسن ـ علیه السلام ـ و علی اصغر و در نهایت برادر امام حسین(ع)، حضرت ابوالفضل که پرچمدار لشکر بود و برای آوردن آب به خیمه ها به سوی رود فرات حمله برده بود. مجموع شهدای بنی هاشم 17 نفر بوده است.

وقتی تمامی اصحاب و بنی هاشم به شهادت رسیدند امام ـ علیه السلام ـ خود به تنهایی به قلب لشکر دشمن هجوم بردند عمر بن سعد چون دید با جنگ تن به تن نمی توانند آسیبی به فرزند علی برسانند، دستور می دهد دسته جمعی حمله کنند و در نهایت آن حضرت را به شهادت می رسانند و شمر خبیث برای اینکه جایزه ای بزرگ نصیبش شود سر مبارکش را از تن جدا می کند.

با شهادت امام، عمر سعد ملعون دستور حمله به خیمه ها و آتش زدن آنها را می دهد و هر چه در خیمه ها بود حتی زیور آلات کودکان و زنان را با تمام شقاوت می ربایند. بدین ترتیب فجیع ترین روز تاریخ بشری به پایان می رسد و اهل بیت رسولخدا بدون هیچ سایبان و پوششی بر روی شتران بدون زین و جهاز تا کوفه و از آنجا تا دمشق به اسارت برده می شوند.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۸ آبان ۹۳ ، ۱۷:۰۵
افسران جنگ نرم

راست گفته اند عالم از چهار عنصر تشکیل شده : آب ، آتش ، خاک ، هوا …
آبی که از تو دریغ کردند
آتشی که در خیمه گاهت افتاد
خاکی که شد سجده گاه و طبیب دردها
و هوایی که عمری ست افتاده در دل ها
ترکیب این چهار عنصر می شود کـــــــــــــــربلا


حسین 

۱ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۲۸ تیر ۹۳ ، ۰۵:۴۰
افسران جنگ نرم



شعری از حمیدرضا برقعی که با حال و هوای این روزها مأنوس است.

باز از بام جهان بانگ اذان لبریز است
مثنوی باردگر از هیجان لبریز است

دشمن از وادی قرآن ونماز آمده است
لشکر ابرهه از سوی حجاز آمده است

صبرکن! سنگ که سجیل شود می فهمید
آسمان غرق ابابیل شود می فهمید….

هان بترسید که این لشکر بسم الله است
هان بترسید که طوفان طبس درراه است

صبراین طایفه وقتی که به سر می آید
دگر ازپیروجوان معجزه برمی آید

بانگ هیهات حسینی است رسیده است از راه

هر که دارد هوس کرب و بلا بسم الله


۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۸ تیر ۹۳ ، ۰۵:۳۱
افسران جنگ نرم






رمضان خوش آمدی من به تو عادت دارم
از تو با نغمه ی پرسوز شفاعت دارم
گرچه دیریست خدا رفته زیاد دل من
من به ایام خدا ولی ارادت دارم . . .
فرارسیدن ماه رحمت و مغفرت الهی مبارک باد

♠.♠.♠.♠.♠

اولی: امسال روزه می گیری؟
دومی: آره اگه خدا بخواد…
اولی: منم میگیرم ولی آخه کدوم پزشکی این همه سختی رو برای بدن تایید میکنه؟
دومی: همونی که وقتی همه پزشکا جوابت کردن برات معجزه میکنه …

♠.♠.♠.♠.♠

روزه هنگام سوال است و دعا
پر زدن با بال همت تا خدا
شهر بی رنگی و بی آلایشی
ماه تقصیر و گنه فرسایشی

♠.♠.♠.♠.♠

مسافر پرواز رمضان:
پروازت بی خطر، امیدوارم توشه ات فراوان
و سهم سوغات من، دعای شبهای قدرشما باشد . . .
التماس دعا

♠.♠.♠.♠.♠

رمزها در رمضان است، خدا می داند
برتر از فهم و گمان است، خدا می داند
موسم بندگی چشم و زبان و گوش است
نه همین صوم دهان است خدا می داند
بار عام و، همه مهمان خداوند کریم
ماه آزادی جان است، خدا می داند

♠.♠.♠.♠.♠

رمضان ماه عبادت فرصت بنده شدن
رمضان شوق اطاعت از گنه کنده شدن
رمضان بهار روح و به خدا پیوستن
رمضان شوکت زیبایی و زیبنده شدن
فرا رسیدن ماه رمضان بر شما مبارک

♠.♠.♠.♠.♠

ای آنکه تویی ز سوز جانم آگاه
به درگهت آورده ام از غصه پناه
رسم است که تفحه ای بر دوست دهند
این تحفه ماست کوله باری ز گناه
التماس دعا در لحظه های قشنگ خداییتان

♠.♠.♠.♠.♠

ماه رمضان امد و دلت جشن گرفت
گلبرک خنده ها بر روی لبت نقش گرفت
اشک شوق می رقصد و می لرزد بر گونه هات
نغمه ی یارب یارب بر کلامت اهنگ گرفت
التماس دعا

♠.♠.♠.♠.♠

رمضان ماه عبادت فرصت بنده شدن
رمضان شوق اطاعت از گنه کنده شدن
رمضان بهار روح و به خدا پیوستن
رمضان شوکت زیبایی و زیبنده شدن . . .
فرا رسیدن ماه رمضان بر شما مبارک

♠.♠.♠.♠.♠

هر که را خاطر به روی دوست رغبت می‏کند
بس پریشانی بباید بردنش چون موی دوست
دیگران را عید اگر فرداست ما را از این دهست
روزه داران ماه نو ببینند و ما ابروی دوست . . .

♠.♠.♠.♠.♠

خدایا قرار ده روزه ام را در این ماه روزه روزه داران واقعى
و شب زنده داری ام را نیز مانند شب زنده داران
و بیدارم کن در آن از خواب بی خبران
و گناهم را بر من ببخش اى معبود جهانیان
و درگذر از من اى درگذرنده از گناهکاران . . .

♠.♠.♠.♠.♠

می شود این رمضان موعد فردا باشد
آخرین ماه صیام غم مولا باشد
می شود در شب قدرش به جهان مژده دهند
که همین سال ظهور گل نرگس باشد
السلام علیک یا ابا صالح المهدی

♠.♠.♠.♠.♠

این بزم را خداوند، برای تو آماده کرده است تا رستگاری‏ات را تضمین کند
بزمی که در آن تنها تو هستی که باید سرنوشت خویش را
به سمت رستگاری سوق دهی، مهیای سفر شو . . .

♠.♠.♠.♠.♠

باز امشب حق صدایم کرده است
وارد مهمانسرایم کرده است
با همه نقصی که در من بوده است
بازهم او دعوتم بنموده است
حلول ماه مبارک رمضان بر مهمان ضیافت الهی مبارک باد

♠.♠.♠.♠.♠

ماه رمضان، ماه شکستن «بت های نفس»
و سجدهء عشق بر درگاه
«عاشق و معشوق آفرین نامتناهی» است» . . .

♠.♠.♠.♠.♠

رمضان آمد و آهسته صدا کرد مرا
مستعد سفر شهر خدا کرد مرا
از گلستان کرم طرفه نسیمى بوزید
که سراپاى پر از عطر و صفا کرد مرا . . .


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۸ تیر ۹۳ ، ۰۵:۲۸
افسران جنگ نرم

به گزارش خبرنگار حلقه ی شهید عبادی ؛ در روز پنجشنبه مورخ" 93/4/5"حلقه شهید عبادی برگزار گردید.

در ابتدای حلقه طبق قرار همیشگی اعضا به قرائت سوره توحید پرداختند و در ادامه قاضی زاده سرگروه حلقه شهید عبادی گفت :

هنگامیکه معاویه به‌عنوان خلیفه مسلمین وارد مدینه طیّبه شد، دستور داد تا ابن عباس، عموزاده علی ـ علیهالسّلام ـ راحاضر کنند، آنگاه با کمال ناراحتی و خشم به او گفت:

«شنیدهام هنوز دم از فضایل علی میزنی؟ مگر نمیدانی ذکر فضایل علی را ممنوع کردهام؟ بترس از اینکه مبتلای به عقوبت سختی گردی به نحوی که هرگز از آن رهایی نداشته باشی

ابن عباس فرمود:«تمام اهل مدینه شاهدند که من به غیر از تفسیر قرآن سخن دیگری بر زبان جاری نمیکنم، لکن چون از پیغمبر خدا ـ صلیالله علیه و آله ـ شنیدم که فرمودند: «مَنْ فسَّرَ القرآنَ بِرَایهِ فَالیَتَبَوَّءْ مَقْعَدُهُ مِنَ النّارِ» کسی که قرآن را بر خلاف واقع تفسیر کند، نشیمنگاه او در آتش خواهد بود؛ لذا هرگز قرآن را بر خلاف واقع تفسیر نمیکنم

معاویه گفت: « تفسیر بگو و خلاف حقیقت و دروغ هم معنا مکن، لکن حق نداری دم از فضیلت علی بزنی

ابن عباس گفت: بسیار خوب، لکن گاهی من این آیه شریفه را میخوانم: «وَ یُطْعِمُونَ الطَّعامَ عَلی حُبِّهِ مِسکیناً وَ یَتیماً و أسیراً»[1] از من سؤال میکنند: خداوند در این آیه از چه کسانی ستایش میکند؟ اگر بگویم آنان علی و فاطمه و فضّه خادمه میباشند،آیه را به نحو حقیقت تفسیر نمودهام و إلاّ آیه رابه دروغ و خلاف واقع تفسیر کردهام

معاویه گفت: «آیات دیگر را از برای مردم تفسیر کن. مگر قرآن آیه دیگری ندارد؟» ابن عباس گفت:«بسیار خوب، اینک آیه دیگری میخوانم و آنگاه این آیه را خواند: «یْا أیُّها الرَّسولُ بَلَّغْ ما اُنزِلَ اِلَیْکَ مِنْ رَبِّکَ وَ اِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَما بَلَّغْتَ رِسالَتَهُ وَ اللهُ یَعْصِمُکَ مِنَ الّناس»[2] از من سؤال میکنند، پیامبر مأمور به ابلاغ چه موضوعی بوده که اگر آنرا ابلاغ نمیکرد گویا اصلاً رسالت خود را ابلاغ نکرده ؟ اگر بگویم پیغمبر ـ صلیالله علیه و آله ـ در غدیر خم مأمور بود تا علی ـ علیهالسّلام ـ را به عنوان خلیفه بلافصل خود معرفی نماید آیه را درست تفسیر کردهام و الا بر خلاف واقع سخن گفتهام

معاویه گفت: «مگر حتماً باید این آیه را تفسیر کنی؟ آیه دیگری بخوان»

ابن عباس گفت: «این آیه شریفه را بشنو: «یاایُّهاالذین آمنوا اذا ناجَیْتُمُ الرَّسولَ فَقَدَّموا بَیْنَ یَدَیْ نَجْواکُمْ صَدَقَه» [3] از من میپرسند: آیا کسی به این آیه شریف عمل نموده؟ اگر بگویم تنها کسی که به این آیه عمل نموده علی ـ علیهالسّلام ـ است و او با اینکه یک دینار بیشتر نداشت، با این حال یک دینار را به ده درهم فروخت و هر گاه میخواست با پیامبر نجوا کند، یک درهم صدقه میداد، در این صورت آیه را صحیح تفسیر کردهام و إلّا بر خداوند دروغ بستهام و من هرگز جرأت آن را ندارم که بر خلاف واقع، قرآن را تفسیر کنم.» معاویه گفت: «از آیات دیگر قرآن بخوان

ابن عباس خواند:

«وَ مِنَ النّاسِ مَنْ یَشری نَفْسَهُ اَبْتِغاءَ مَرْضات اللهِ، وَاللهُ رَئُوفٌ بالعِبادِ»[4] ازمن میپرسند: «آن کسی که جان خود را در راه رضایت خدا بذل نمود که بوده؟ اگر بگویم آن شخص علی ـ علیهالسّلام ـ بود که در «لیلهالمبیت» بجای پیغمبر اکرم ـ صلیالله علیه و آله ـ در بستر خوابید تا اینکه آن حضرت بتواند به مدینه هجرت کند، آیه را به نحو حقیقت و واقع تفسیر نمودهام وإلا به خداوند اسناد دروغ دادهام

معاویه گفت: «از آیات دیگر قرآن بخوان

ابن مسعود گفت: این آیه شریفه را گوش کن: «قُلْ لا اَسْئَلُکُمْ عَلَیهِ اَجْراً اِلاّ المَوَدَّهِ فی القُرْبی»[5] از من سؤال میکنند: «ذی القربی» کیانند که محبت آنان در عوض مزد رسالت پیغمبر اکرم ـ صلیالله علیه و آله ـ میباشد؟ اگر بگویم مراد، علی و فاطمه و فرزندان آنهاست درست تفسیر کردهام و گرنه بر خلاف واقع تفسیر کردهام و من هرگز این کار را نخواهم کرد.

معاویه گفت: «قرآن هزاران آیه دارد،آیه دیگری بخوان

ابن عباس خواند: «انَّما یُریدُ اللهُ لِیُذْهِبَ عَنْکُمُ الرِّجْسَ اَهْلَ اَلْبَیْتِ وَ یُطَهِّرَکُمْ تَطْهیراً»[6] از من میپرسند: آنانیکه خداوند هر رجس و پلیدی را از آنهازایل نموده چه کسانی هستند؟ اگر بگویم آنان اهلبیت پیغمبراکرم ـ صلیالله علیه و آله ـ هستند براستی سخن گفتهام والّا آیه را به دروغ تفسیر کردهام.

معاویه گفت: «مگر در قرآن آیه دیگری نیست؟»

ابن عباس این آیه شریفه را خواند: «فَمَنْ حاجَّکَ فیهِ مِنْ بَعْدِ ما جائَکَ مِنَ العِلْمِ فَقُل ْتَعالَوْ نَدْعُ اَبْنائَنا وَ اَبْنائَکُمْ وَ نسائَنا و نسائَکُمْ وَ اَنفُسَنا اَنْفُسَکُمْ، ثٌمَّ نَبْتَهِلْ فَنَجْعَلُ لَّعنَهَ اللهِ عَلَی الکاذِبینَ»[7] و گفت: «از من سؤال میکنند: داستان مباهله پیغمبر ـ صلیالله علیه و آله ـ با نصارای نجران که بنا شد در حق هم نفرین کنند تا خداوند دروغگو را از بین ببرد چیست؟ اگر بخواهم طبق واقع تفسیر کنم باید بگویم: پیغمبر اکرم ـ صلیالله علیه و آله ـ در روز مباهله دو فرزند خود، امام حسن و امام حسین ـ علیهماالسّلام ـ و زهرا ـ علیهاالسّلام ـ و علی ـ علیهالسّلام ـ را با خود همراه کرد و از علی ـ علیهالسّلام ـ تعبیر به «نفس» وجان خود کرد، اما اگر بگویم پیغمبر ـ صلیالله علیه و آله ـ مردی غیر از علی ـ علیهالسّلام ـ را جهت مباهله با خود همراه کرد قطعاً دروغ گفتهام و من هرگز بر خلاف واقع آیهای تفسیر نمیکنم

معاویه گفت: «آیه دیگری بخوان

ابن عباس خواند: «اِنَّما وَلیُّکُمُ اللهُ وَ رسوُلُهُ و الَّذینَ آمنوا الذینَ یُقیمون الصَّلوهَ وَ یُؤتُونَ الزَّکاهَ وَهُمْ راکِعُونَ»[8]

پس گفت: « اگر از من بپرسند: آن کسی که بعد از خدا و رسول بر مردم ولایت دارد و دارای این صفت بوده که در حال رکوع نماز زکات داده کیست؟ اگر بگویم او علی ـ علیهالسّلام ـ است به نحو حقیقت سخن راندهام والا آیه را بر خلاف حقیقت تفسیر کردهام و از من چنین انتظاری نداشته باش» معاویه گفت: «آیه دیگری را برای مردم تفسیر کن، مگر قرآن فقط شامل همین آیاتی بود که در شأن علی تفسیر کردی؟»

ابن عباس گفت: پس این آیه را بشنو «اِنَّمااَنْتَ مُنْذِرٌ وَ لِکُلِّ قَوْمٍ هاد[9]» از من سؤالی میشود که تفسیر این آیه چیست؟ ما«منذر» را که پیغمبر اکرم ـ صلیالله علیه و آله ـ باشد شناختهایم، امّا، هادی امّت را نمیشناسیم. اگر بگویم مقصود از «هادی امّت» علی ـ علیهالسّلام ـ است براستی سخن گفتهام زیرا تمام علماء خاصّه و عامّه این حدیث شریف را از پیغمبر اکرم ـ صلیالله علیه و آله ـ نقل نمودهاند که فرمود: «أنا المُنْذِرُ و علیٌّ الهادی و بِکَ یا علیُّ یُهْتَدی المُهْتَدوُنَ» من ترساننده امّت و علی رهنمای آنان میباشد و سپس فرمودند: یا علی توسط تو مردم به راه راست هدایت خواهند شد. و هر گاه آیه شریفه را خلاف واقع تفسیر کنم گنهکار خواهم بود و من طاقت عقوبت خداوند را ندارم

معاویه گفت: «مگر قرآن آیات دیگری ندارد که تفسیر کنی؟»

ابن عباس گفت: بسیار خوب آیه دیگری را گوش کن: «قُلْ کَفی بِاللهِ شهیداً بَیْنی وَ بَیْنَکُم وَ مَنْ عِندَهُ عِلْمُ الکِتابِ»[10] مردم از من سؤال میکنند: آن کسی که در نزد او علم قرآن بوده چه کسی است؟ اگر بگویم علی ـ علیهالسّلام ـ است براستی سخن گفتهام زیرا تمام مفسرین از اهل تسنّن و تشییع نقل کردهاند که چون از پیغمبر اکرم ـ صلیالله علیه و آله ـ سؤال شد: آن کسی که علم قرآن در نزد اوست کیست؟ فرمود: علی ـ علیهالسّلام ـ است بعلاوه رسول گرامی اسلام بارها فرمودند:

«أنا مدینهُ العِلْمِ وَ عَلیٌّ بابُها، فَمَنْ أرادَ الحِکْمَهَفَالْیَئْتِها مِنْ بابِها»

«من شهر علم و علی بمنزله باب علم و حکمت است، پس هر کس دانش میخواهد باید ابتدا دست به دامن علی ـ علیهالسّلام ـ شود

معاویه گفت: «از آیات دیگر قرآن قرائت کن

ابن عباس گفت «این آیه شریفه را میخوانم: «وَاَعْتَصِمُوا بِحَبْلِ اللهِ جَمیعاً و لا تَفَرَّقوُا»[11] از من از تفسیر این آیه سؤال میکنند؛ اگر بگویم مقصود از ریسمانی که مردم باید به آن چنگ بزنند تا دچار اختلاف نشوند، اهلبیت پیغمبر ـ صلیالله علیه و آله ـ و در رأس آنان علی ـ علیهالسّلام ـ است براستی سخن گفتهام زیرا خاصّه و عامّه بنحو تواتر این حدیث را از وجود مبارک نبی اکرم ـ صلیالله علیه و آله ـ نقل کردهاند که فرمود:

«اِنی تَرَکْتُ فیکُمْ حَبْلَیْنی، إنْ تَمَسَّکْتُمْ بِهِما لَنْ‌ تَضِلّوا اَبَداً، اَحَدُهُما اَکْبَرٌ مِنَ اَلاَخَرِ، کِتابُ الله حَبْلٌ مَمْدُودٌ مِنَ السَّماءِ اِلَی اَلأرضِ وَ عِتْرَتی أهلَ بیتی. فَانَّهُما لَنْ یفتَرِقا حَتّی یَرِدا عَلَیَّ الحَوْض» «به درستی که من دو ریسمان محکم را در بین امّت خود به یادگار میگذارم، و هر کس به این دو ریسمان محکم چنگ بزند هرگز گمراه نمیشود، یکی از آنها بزرگ‌تر از دیگری است و آن قرآن است که چون ریسمان از آسمان به زمین کشیده شده و دیگری عترت من است و این دو از هم جدا نمیشوند تا اینکه در کنار حوض کوثر بر من وارد گردند

ای معاویه! اگر من آیه را به غیر از این تفسیر کنم بر خلاف حقیقت معنی نمودهام و من هرگز چنین نخواهم کرد.

 

درزمان حضرت پیرمردی فوت نموده ومایملک خویش راکه 17 شتربودبین سه فرزندخویش بصورت ذیل تقسیم می کند:

فرزنداول:نصف(نیمی ازشترها).

فرزنددوم:ثلث.

فرزندسوم:به ازای هر 9 شتر 1 شتر.

فرزندان نزدقاضی وقت رفته ودرخواست تقسیم ارث رامطرح نموده ولی

قاضی شرع قادربه حل مشکل نشده وجهت تقسیم عادلانه آنها راروانه حضرت علی(ع) می نماید.حضرت پس ازشنیدن مسئله ابتدا 1 شترازاموال خودراموقتا به آنهااضافه می کندکه جمع کل آنها بشود: 18 شتر.

زنی نزد حضرت علی(ع) می آید و به عرض می رساند که بچه اش به بالای ناودانی خزیده است و هر کاری را برای پایین آوردن او انجام داده سودی نبخشیده است. آنگاه حضرت را سوگند می دهد که به او کمک کند. حضرت علی به زن خاطرنشان می سازد که کودکی را به پشت بام ببرد تا آن بچه هم جنس خود را ببیند و چون زن این کار را انجام می دهد، کودک با شادی روی به سوی هم جنس خود می نهد و از سقوط نجات می یابد.

 

ودر پایان همه دعا کردند

۲ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۲ تیر ۹۳ ، ۱۹:۲۱
افسران جنگ نرم

به گزارش خبرنگار حلقه ی شهید عبادی ؛ در روز پنجشنبه مورخ" 93/4/5"حلقه شهید عبادی برگزار گردید.

در ابتدای حلقه طبق قرار همیشگی اعضا به قرائت سوره توحید پرداختند و در ادامه قاضی زاده سرگروه حلقه شهید عبادی گفت :

"روزه در قرآن "

1. <<استعینو بالصبر والصلاه>> یاری بگیرید از روزه و نماز.

2.<<شهر رمضان الذی انزلت فیه القران>> رمضان ماهی است که قرآن در آن نازل شد.

3.<<یا ایها الدین آمنوا کتب علیکم الصیام>> ای کسانی که ایمان آوردید روزه بر شما واجب شده است.


عکس


"روزه در قرآن"

1. امام علی (ع) : خداوند روزه را واجب کرده تا اخلاص را بیازماید.

2. حضرت محمد (ص) : برای هر چیز زکاتی است و زکات بدن نماز است. 

3. امام صادق (ع) : آنگاه که روزه می گیری باید پوست و مو و چشم و گوش تو هم روزه دار باشد.

4. امام موسی کاظم (ع) : دعای شخص روزه دار در هنگام افطار مستجاب می شود.

5.حضرت محمد (ص) : روزه بگیر تا سالم بمانی.


"روزه از دیدگاه دانشمندان"

1.روزه همانند غبار روبی است و باعث پاکیزگی میگرد .

2.روزه داری باعث هضم چربیها و دفع سموم فلزی و غیر فلزی میگردد.

3.یکی از دانشمندان روم باستان گفته است اولین بیماری مربوط به پر خوری است.

4.ژان فروموزان : درابتدای روزه داری : 1. عرق بدن زیاد میشود 2. دهان بو می دهد 3. آب بینی راه می افتد و همه نشانه شست و شوی بدن است

5. دکتر الکسی سوفورین : تنها طریق برای قطع سرطان روزه است


"فضیلت روزه"

1. خواب روزه دار عبادت و نفس کشیدن روزه دار ثواب تسبیح دارد. 2. خشنودی روزه دار دو گونه است : 1. هنگام افطار 2. خشنودی در روز قیامت


تعریف روزه : روزه آن است که برای اطاعت فرمان خدا از اذان صبح تا مغرب از چیز هایی که روزه را باطل می کند.


نیت روزه : از ابتدای ماه رمضان نیت میکنیم یا هر شب.


مبطلات روزه : 1. خوردن و آشامیدن 2. دروغ یستن به خدا پیامبر یا امامان 3. رساندن غبار به حلق 4. فرو بستن تمام سر به زیر آب 5. باقی ماندن بر جنابت تا اذان صبح


مکرو هات روزه : 1. خون دادن 2. دندان کشیدن 3. حمام رفتن و کارهایی که باعث ضعف میشود


"احکام"

 1. اگر روزه دار سهوا چیزی بخورد روزه اش صحیح است.

2. اگر روزه دار چیزی که لای دندان است را عمدا فرو ببرد نمازش باطل است.

3. انسان نمی تواند به خاطر ضعف و گرسنگی روزه اش را بخورد ولی اگر ضعف او به قدری باشد که نمیتواند تحمل کند میتواند روزه اش را بخورد.







۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۵ تیر ۹۳ ، ۱۹:۱۹
افسران جنگ نرم

به گزارش خبرنگار حلقه ی شهید عبادی ؛ در روز پنجشنبه مورخ 93/2/18 حلقه شهید عبادی برگزار گردید.



در ابتدای حلقه طبق قرار همیشگی اعضا به قرائت سوره توحید پرداختند و در ادامه قاضی زاده سرگروه حلقه شهید عبادی گفت :

حیا : گاهی می گویند کاری را انجام نده ولی عقل می گویند انجام بده وقتی کسی به تو بدهکار است عقل می گوید برو در کوچه طرف پولتو بگیر اما حیا می گوید وقتی طرف پیراهن مشکی پوشیده پول نگیر . حیا در دین عقل حسابگر را کنار می گزارد .

عقل : وقت جوانی گناه کن ؛ خدا کریم است اما حیا جلوی گناه را می گیرد .

حیا بود که حضرت فاطمه و فرزندان و حضرت علی سه شبانه روز غذا نمیخوردند و غذایشان را به سائلی می دادند.

حیا بود که حضرت فاطمه سلام الله علیها پس از شب عروسی لباس کهنه به تن کردند و لباس نو را به سائل دادند.

کلا بی حیایی انسان را به لجن می کشاند و بی حیایی باعث می شود که انسان دیدگاهش نسبت به زیبایی عوض شود .

انسانی که حیا  دارد زیبایی های خلقت را در اطراف خود درک می کند .

حیا یک ریشه دارد و یک مقصد : ریشه حیا جوانمردی است

پس وقتی انسان جوتنمردی نشان می دهد با حیاست .

مقصد حیا : مقصد حیا جایی هست که انسان دیروز از گناه خوشش می آمد و امروز بدش می آمد و فردی که دیروز به رحمت عبادت می کرده امروز عشق به عبادت دارد . در جامعه ما حیارا به بعد تعبیر می کنند مانند کم رویی در گرفتن حق در غضب با دشمن ، در نپرسیدن سوالات شرعی و در متذکر شدن اشتباه و ...

درجات شرم و حیا :

1- پایین ترین درجه : شرم در برابر خداست مثلا از خدا خجالت بکشیم که عبادت کنیم.

2- شرم در مقابل فرشته ها بخصوص دو فرشته ای که اعمال را ثبت می کند .

3- بالاترین درجه : شرم از خود مثلا از خود خجالت بکشیم که خدا این همه نعمت ها داده و ما .........

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۸ ارديبهشت ۹۳ ، ۱۸:۵۴
افسران جنگ نرم

به گزارش خبرنگار حلقه ی شهید عبادی ؛ در روز پنجشنبه مورخ 93/2/11 حلقه شهید عبادی برگزار گردید. 



حیا دو دسته است :          1.خجالت کشیدن            2.حیا از گناه

امام علی (ع) می فرمایند :حیا و شرم کلید هر خوبی است.

بنا به فرموده امام باقر :حیا همجون یک سد پولادین است که به انسان مصونیت می بخشد .

حیا یا شرم از سفاتی صفاتی است که هم می تواند از فضایل اخلاقی و مایه تکامل آدمی باشد و هم ممکن است زیان بار باشد آنچه می تواند ضد اخلاق و مایه ی سقوط انسان باشد همان است که به خجالتی و کم رو بودن معروف است.

نوع دیگر حیا و شرم آن است که مایه تکامل است و از سقوط در منجلاب فساد جلو گیر ی می کند و از کمالات اخلاقی به حساب می آید که نبودش یسیاری از مشکلات اخلاقی و گناهان و حتی بی ایمانی را به دنبال خواهد داشت.

1.حیا وسیله ی راه یافتن به تمام زیبایی ها و خوبی هاست .

2.از حیا فقط خیر و خوبی نصیب صاحبش می شود.

3.حیا از راه ها و شرایع اسلام است.

4.حیا و شرم کلید هر خوبی است.

5.عاقل ترین مردم کسی است که حیای او از همه بیشتر باشد.

* ادامه مطلب در جلسه بعد حلقه مطرح می گردد .

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۱ ارديبهشت ۹۳ ، ۱۸:۳۱
افسران جنگ نرم